اخته کردن اسب - لحظه های آموزش دامپزشکی
اخته کردن اسب - لحظه های آموزش دامپزشکی

تصویری: اخته کردن اسب - لحظه های آموزش دامپزشکی

تصویری: اخته کردن اسب - لحظه های آموزش دامپزشکی
تصویری: نحوه زایمان در گربه و نگهداری از بچه گربه ها 2024, نوامبر
Anonim

یکی از نقش های من به عنوان دامپزشک آموزش عمومی در مورد مراقبت از حیوانات و همچنین بیان برخی حقایق در مورد زیست شناسی ، فیزیولوژی ، آناتومی ، باکتری شناسی ، ویروس شناسی ، آسیب شناسی ، بیماری مشترک انسان و دام و هر بیماری دیگر است که به نظر می رسد مربوط به لحظه باشد. من بیشتر از به اشتراک گذاشتن این دانش لذت می برم زیرا این دانش برای قلب من نزدیک و عزیز است ، اما همچنین احساس می کنم چیزی را به اشتراک می گذارم که به مردم کمک می کند از حیوانات خود بهترین مراقبت را داشته باشند و از علوم زیستی بیشتر بدانند.

بیشتر اوقات ، سخنرانی های بداهه من یک به یک است ، زیرا در حال توصیف فرموله سازی بافت دانه بندی برای صاحب اسبی هستم که همراه اسب او زخم گوشتی دارد یا مفهوم ایجاد مقاومت ضد انگلی در برابر یک کشاورز بز که گله خود را به دلیل انگلی شدید از دست می دهد. این نوع آموزش برای من بیشتر مناسب است ، زیرا من تمایل دارم کمی خجالتی و محفوظ باشم و علاقه زیادی به سخنرانی در جمع نداشته باشم.

با این حال ، گاهی اوقات ، با مخاطبان بیشتری مواجه می شوم.

پرونده Rocket را در نظر بگیرید. راکت در زمان این داستان یک اسب کوچک بود که حدوداً دو ساله بود. متعلق به برخی از محبوب ترین مشتریان من (برخی از بهترین افراد جهان) ، که صاحب یک اصطبل شبانه روزی کوچک بودند ، در این روز راکت با من قرار ملاقات برای اخته خوردن داشت. یک نکته ای که باید در اینجا ذکر کنم این است که این مشتریان فرزندان زیادی داشتند. و به نظر می رسید که فرزندان آنها دوستان زیادی دارند. و همه این بچه ها راکت را دوست داشتند.

بنابراین ، در حالی که داشتم مجموعه جراحی را راه اندازی می کردم ، که در این حالت راهروی انبار بود ، ناگهان متوجه جمع شدن افراد کوچک در دید محیطی شدم. زمزمه های "چه خبر است؟" و اون چیه؟" و "او چه کار می کند؟" درحال چرخش بودند تا اینکه فهمیدم این لحظه در حال تبدیل شدن به یک لحظه آموزش Uber است. من به چالش برخاستم.

من به بچه ها راهنمایی كردم كه چند عدد از نی را به عنوان صندلی بردارند ، من توضیح دادم كه راكت در حال جراحی است. همه آنها بی سر و صدا نشستند و دیدند که من راکت را بی حس کردم و او را به پشتش غلتاندم. همانطور که شروع به ایجاد اولین برش کردم ، آنچه را که حذف می کردم توصیف کردم و در صورت تمایل ، بچه ها می توانستند دستکش لاتکس بپوشند. سپس شروع کردم به پرتاب بیضه ها.

در ابتدا چند جیغ هیستریک وجود داشت ، اما پس از سخنان پندآموز والدین ، بچه ها بر نفرت اولیه خود غلبه کردند و کنجکاوی بهترین نتیجه را از آنها گرفت. با عبور از اولین بیضه ، بچه ها بیشتر به عمل جراحی علاقه مند می شوند. پس از اختلاف نظر در مورد اینکه چه کسی باید بیضه را بعدی نگه دارد ، به آنها اطمینان دادم که دومی در حال آمدن است و ثانیه ها بعد ، بعد از قرار دادن مجموعه دیگری از لیگاتورهای محکم ، روی شانه من دسته دوم را پرواز داد.

یک دختر کوچک علاقه خاصی داشت و با حرکتی تیزبین هر حرکت من را تماشا می کرد. من عاشق تعامل با جوانانی هستم که آرزو دارند خودشان دامپزشک شوند و به یاد آوردم این بچه چنین فردی بود. من توضیح می دادم که چگونه برداشتن بیضه بسیار مهم است و اینکه بعضی اوقات برداشتن یک بیضه بسیار راحت تر از دیگری است ، اما همیشه دو بیضه وجود دارد. ناگهان ، دختر پرسید ، "اگر سومی وجود دارد چه؟"

من مجبور شدم مکث کنم و در مورد این سوال تأمل کنم. بیضه سوم؟ من هرگز چنین چیزی نشنیده ام. و بعد دیگر نمی توانستم از خندیدن دست بردارم.

بعد از اینکه جراحی کامل شد و من یک موشک بزرگ را به سمت دکه اش راه دادم تا آرامش خود را بخوابم ، مطمئن شدم که همه بیضه ها (یعنی هر دو آنها) از نظر زباله حساب شده اند. یک بچه می خواست یکی را به خانه ببرد اما پدر و مادرش خیلی سریع این ایده را فریب دادند.

صاحبان Rocket به شدت از مخاطب عذرخواهی کردند اما من به آنها اطمینان دادم که عالی است. در کدام مکان دیگر می توانم کاری را که دوست دارم با مخاطب جذاب انجام دهم و در پایان همه چیز خندوانه خوبی داشته باشم؟ و این بار ، سخنرانی عمومی حتی مرا عصبانی نکرد.

تصویر
تصویر

دکتر آنا اوبراین

توصیه شده: