گاهی اوقات برای نجات زندگی یک اسب به یک جامعه احتیاج دارد
گاهی اوقات برای نجات زندگی یک اسب به یک جامعه احتیاج دارد

تصویری: گاهی اوقات برای نجات زندگی یک اسب به یک جامعه احتیاج دارد

تصویری: گاهی اوقات برای نجات زندگی یک اسب به یک جامعه احتیاج دارد
تصویری: 10 نشانه خیانت زنان در زندگی زناشویی از نظر متخصصان روان شناسی - کابل پلس | Kabul Plus 2024, ممکن است
Anonim

چند زمستان قبل ، در دفتر کار آرام بود ، که در ماه های سردتر غیر معمول نیست. تعداد کمی از نوزادان متولد می شوند و هر دو نفر و حیوانات آنها از سرما دور شده و قوز می کنند تا برف را منتظر بگذارند تا بهار ، زمانی که همه جهنم از بین می رود.

در حالی که داشتم وسایلم را برای رفتن به خانه برای روز تحویل می دادم ، رئیسم تماس گرفت و از من خواست در مزرعه مشتری توقف کنم و از آنجا اسبی را که گفته می شود در یک گودال گل گیر کرده بود ، بررسی کنم.

او گفت: "این همان چیزی است که من می دانم." صدای شانه خالی کردنش را از طریق تلفن می شنیدم. "فقط برو چک کن".

همانطور که مشخص شد ، "گیر افتادن در یک گودال گل" بزرگترین اظهارنظر در سال بود. با پایین آوردن مسیر کشور به سمت مزرعه ، جیغ زدم و متوقف شدم. دو ماشین آتش نشانی کل خیابان را اشغال کردند و یک اتومبیل پلیس ترافیک را منحرف کرد. با غروب خورشید ، چراغ های چشمک زن آسمان را روشن می کنند.

با خیال اینکه این مسئله احتمالاً اتفاق همسایه است ، من خودم را به نزدیک بزرگراه رساندم و بیرون آمدم تا مشتری و اسب او را پیدا کنم. در پایان راه توسط یک آتش نشان محلی مورد استقبال قرار گرفتم که اتفاقاً مشتری من نیز بود. وی گفت: "خوشحالم که اینجا هستی" "ما در تلاشیم این موضوع را کشف کنیم."

همانطور که به سمت مرتع قدم می زدیم ، من سخت فشار پیدا کردم تا اسب ادعایی را در گل و لای پیدا کنم. دقیقاً چه نوع حفره گلی باعث می شود که کل آتش نشانی محلی در صحنه حاضر شود؟ معلوم شد ، این چیزی فراتر از یک حفره گل بود. این یک گودال بود و اسب در آن افتاده بود - زمین اساساً او را بلعید. پانزده فوت در یک غار خاکی تازه تاسیس شده ، اسبها - یک پیرمرد لکه دار سفید خالدار به نام اسموکی - پاهای پشت خود را دفن کردند. او که تا حدی استرنال خوابیده بود هوشیار بود و به گونه ای وحشت نکرد. اما زمان مهم بود. هوا سرد بود. به زودی او گرمازد. گردش خون در پاهای پشتی او به خوبی می تواند کاهش یابد. حتی ممکن است دچار شکستگی شود. مطمئن نبودم که او آنرا زنده کند.

برای ارزیابی وضعیت سلامتی اسب به سمت سوراخ فرو رفت ، آتش نشان بازوی من را گرفت. وی گفت: "شما نمی توانید به آنجا بروید." کناره های سوراخ بیش از حد ناپایدار بودند. ممکن است همه چیز خراب شود ، و من را بهمراه اسب به خاک بسپارد. طی دو ساعت آینده ، نیروهای آتش نشانی بر روی ایجاد ثبات در دیواره های گودال و ساخت مسیر پایین به داخل سوراخ کار کردند. در یک لحظه ، در صورت مجبور شدن من را بیرون بکشند ، اجازه دادند که داخل شوم و با طنابی به کمرم بپیچم. آنها همچنین اصرار کردند که من یکی از کت های سنگین و کلاه ایمنی خود را بپوشم.

با رسیدن به اسموکی ، هنوز نمی توانستم درک کنم که آیا پاهای دفن شده او شکسته است ، اما او ثابت ظاهر شد. من مقداری مایعات گرم IV تجویز کردم و سپس بیرون کشیدم. در این زمان ، گروه محلی نجات اسب به محل حادثه رسیدند. ما در منطقه خود خوش شانس هستیم که چنین تیمی را تشکیل می دهیم ، که متشکل از افراد با آموزش خاص در مورد عملیات نجات حیوانات بزرگ است. آنها به مناطق محلی ویران شده از توفان و حوادث تریلر سفر می کنند و اسبهای منقار را از آوار بیرون می کشند. آنها وسایلی از قبیل بند ، طناب و بالابر داشتند و نحوه استفاده از آنها را می دانستند.

پس از چند ساعت دیگر ، آتش نشانی حفره را پایدار ارزیابی کرد و به همراه تیم امداد و نجات ، یک برنامه استراتژیک مناسب برای "اسب تخلیه" داشتند. فقط می توانستم بایستم و تماشا کنم و در کمال تعجب جواب داد. طناب هایی که به خوبی قرار داده شده اند و فشار آرام و آرام چندین نفر ، اسب را از اعماق زمین به وجود آوردند. پس از چند ثانیه نگه داشتن نفس جمع شده برای دیدن اینکه آیا او واقعاً می تواند بایستد ، با قدم های آرام و لرزشی با آرامش آهی کشیدیم. به نظر نمی رسید چیزی شکسته باشد.

حالا خیلی دیر شده بود. همه چراغ ها و وسایل نقلیه اضطراری توجه اهالی محل را به خود جلب کرده بودند و گروهی از واگن کنان در دروازه بودند. پتو را روی اسب گذاشتیم و من به او مایعات IV بیشتر و یک له گرما گرم دادم تا بخورد. خسته به نظر می رسید. همه پرسنل اورژانس خسته شده بودند. خوشحال شدم تا به امروز ، من هنوز واقعا نمی دانم که چگونه همه آن را کشیدند.

قبل از اینکه همه برای شب حرکت کنند ، من شنیدم که آتش نشانی به موکلم دستور می دهد منطقه ای را که در آن گودال قرار دارد حصارکشی کند. این ناحیه حدود نیمی از مراتع وی را در بر می گرفت. از طریق مکالمات جانبی مختلف متوجه شدم که زمین او نزدیک معدن و مستعد غرق شدن است. در حقیقت ، چند سال پیش گاوی از گاو کوچک خود سقوط کرد. با فکر اینکه ممکن است زمان انتقال کل مزرعه اش فرا رسیده باشد ، شب را به خانه راندم و چراغ های اضطراری را که در آینه عقبم تاریک شده بود ، تماشا کردم و از کمبود سال اظهار نظر کردم.

اسب در گودال ، نجات اسب ، نجات زندگی اسب
اسب در گودال ، نجات اسب ، نجات زندگی اسب
اسب در گودال ، نجات جان اسب ، نجات اسب
اسب در گودال ، نجات جان اسب ، نجات اسب
تصویر
تصویر

دکتر آنا اوبراین

توصیه شده: