زیر سال بردن اعتبار علم به عنوان واقعیت
زیر سال بردن اعتبار علم به عنوان واقعیت

تصویری: زیر سال بردن اعتبار علم به عنوان واقعیت

تصویری: زیر سال بردن اعتبار علم به عنوان واقعیت
تصویری: РАКАЛИ — потрошит ядовитых жаб живьём и охотится на уток! Ракали против жабы и рака! 2024, ممکن است
Anonim

در حالی که اخیراً در جستجوی اطلاعاتی در مورد نقش اطلاعات مبتنی بر شواهد در تصمیم گیری پزشکی بوده ام ، به نقل قول زیر توسط نیل دگراس تیسون برخوردم:

"خوبی علم این است که درست است چه شما به آن اعتقاد داشته باشید یا نه."

برداشت اولیه من از این بیانیه کاملاً موافق بود. من با استانداردهای واقعی کاملاً سفت و سختی به زندگی شغلی و شخصی خود نزدیک می شوم ، دائماً در جستجوی اثبات و بررسی احتمال با توجه به تصمیم گیری های مهم یا مقابله با مشکلاتم.

با بررسی بیشتر ، من تعجب کردم که ادعا در جهان واقعی "واقعاً" چقدر خوب است. طبیعت انسان نیاز مبرم به معنای درک چیزهایی است که نمی فهمیم. بسیار عالی خواهد بود اگر هر کاری را که انجام می دهیم به طور قاطع در عبارات درست یا غلط جدا شود. اما واقعیت امر می کند که این امر بندرت اتفاق می افتد.

ما غالباً با چیزی روبرو می شویم که درباره آن دانش کافی یا اطلاعات کافی نداریم. وقتی این کار را می کنیم ، برای درک چیزهای ناشناخته از ترکیبی از آموزش و تجربه استفاده می کنیم. این امر به ویژه هنگامی آشکار می شود که درک علمی از یک موضوع خاص را نداشته باشیم و اجازه دهیم تجربه مهمترین کمک در دانش ما باشد. وقتی این اتفاق می افتد ، ما در آنچه که "تعصب ساختار" شناخته می شود شرکت می کنیم.

سوگیری تغییر شکل زمانی اتفاق می افتد که ما اطلاعات را به گونه ای جستجو می کنیم که تفکرات پیشین فرد را تأیید می کند. عباراتی مانند "من معتقدم" ، "من فکر می کنم" ، "این برای من منطقی است" ، یا "منطقی است که …" به طور معمول قبل از گفته ها با تعصب مطابقت شکل می گیرند.

به عنوان مثال ، تقریباً هر بیمار سگ من می بینم یقه می بندد. بسیاری از بیماران سگ من می بینم لنفوم نیز دارند. بنابراین ممکن است نتیجه بگیرم که یقه ها علت لنفوم در سگ ها بودند. از آنجا که من از هر مطالعه تحقیقاتی که برای بررسی وجود یقه به عنوان یک عامل خطر مستقل برای ابتلا به سرطان در سگ ها انجام شده بی اطلاع هستم ، ادعای من به جای مبنای علمی ، از روی سوگیری تعصب است.

متأسفانه ، کسانی که تسلط کافی بر اصطلاحات پزشکی و اصول فیزیولوژی ندارند ، می توانند هدف هایی برای تکنیک های بازاریابی نرم و آرام باشند ، به ویژه در رابطه با مسائل مربوط به سلامتی یا حیوانات خانگی آنها.

هر وقت با محصولی جدید روبرو می شوم که ادعا می کند "سم زدایی از بدن" یا "پاکسازی سیستم" یا "تقویت سیستم ایمنی بدن" است ، به این فکر می کنم. ذهن علمی من می داند که این عبارات کاملاً بی معنی هستند. من می دانم که کبد و کلیه های من در حال حاضر تمام سم زدایی و پاک سازی مورد نیاز من را انجام می دهند. من می دانم که اگر سیستم ایمنی بدن من تقویت می شود ، احتمالاً حمله خشمگینانه ای به سلول های خودم شروع می کند.

من همچنین مبارزه می کنم زیرا می دانم کشف علمی ناشی از زیر سوال بردن مشاهدات و ایده های اثبات نشده است. آنچه ما از نظر علمی درست می دانیم ، در یك لحظه ناشناخته بود. و حتی مفاهیم اثبات شده علمی را می توان با مطالعه اضافی رد کرد.

هر پروژه تحقیقاتی که بخشی از آن بوده ام از مفاهیم انتزاعی و تجربه و اندیشه حاصل شده است. آنها برای س questionال کردن اینكه آیا مشاهدات منجر به مطالعه از طریق شانس خالص اتفاق افتاده است یا از اطلاعات مبتنی بر شواهد طراحی شده اند. البته استدلال علمی بیشترین نقش را در طراحی واقعی مطالعه داشت ، اما یک ذهن پرسشگر مسئول تفکر در مورد فرضیه اولیه بود.

آمار فشار سنج ما برای ارزیابی اعتبار یک نظریه است. وقتی آمار اهمیت نشان می دهد ، ما این فرضیه را به عنوان حقیقت می پذیریم. در صورت عدم دستیابی به اهمیت ، از نظر علمی نادرست تلقی می شود.

تجربه به من می گوید که پذیرفتن اهمیت یا ناچیز آماری همیشه دقیق ترین مسیری نیست که باید طی شود. آمار را می توان دستکاری کرد و مطالعات می تواند دارای نقص باشد. نتایج قابل توجهی را می توان از اندازه های نمونه بسیار کوچک یا مطالعات طراحی شده با کنجکاوی به دست آورد. من همچنین به تجربه خود و اهمیت آن در تصمیم گیری درباره بیماران خود اهمیت می دهم - حتی در صورت عدم وجود داده های مبتنی بر شواهد برای اثبات درست بودن نظریه من.

آیا شما علم را باور دارید یا نه؟ حتی برای این دانشمند سوال جالبی برای تأمل است.

توصیه شده: