مداحی برای جونیور ، خرگوش خانواده
مداحی برای جونیور ، خرگوش خانواده

تصویری: مداحی برای جونیور ، خرگوش خانواده

تصویری: مداحی برای جونیور ، خرگوش خانواده
تصویری: Crazy rabbit =خرگوش دیوانه 2024, نوامبر
Anonim

شما می دانید که جان لنون درمورد چگونگی زندگی چه اتفاقی می افتد که شما مشغول برنامه ریزی هستید؟

زندگی اتفاق افتاد خوب ، دقیقاً نه

به زودی پسر 9 ساله من یک اسم حیوان خانگی حیوان خانگی به نام جونیور - جونیور آمریکا کارول داشت.

جونیور با قلم و یونجه زیادی در قلم زیبایی در حیاط خانه زندگی می کرد. او قبلاً در خانه زندگی می کرد ، اما (الف) می توانست از طریق چند سیم برق در چند ثانیه صاف غذا بخورد و (ب) همه ما از نظر مرگ به او حساسیت داشتیم.

متأسفانه ، جونیور یک هنرمند فرار موفق بود. او بارها و بارها از قلم خود فرار کرده بود ، و در نتیجه تلاش های دقیق (قبلاً موفق) بسیاری برای دستگیری وی صورت گرفت. به عنوان مثال ، در یکی از طوفان های برفی نادر دالاس در زمستان گذشته ، ما مجبور شدیم سگ ها را به خدمت بگیریم تا به ما کمک کنیم تا Junior را بالا ببریم. همه ما هم به نوبت روی یخ لیز می خوریم.

بعد از آن زمانی بود که ما خارج از شهر بودیم و ملاقات کننده حیوانات خانگی "ظاهراً کمی خیلی جوان" ما متوجه نشده بود که او هرگز جونیور را ندیده و غذای او فقط در قلم جمع شده است (اعطا می شود ، او نمی دانست جونیور یک خوک کاملا بود که هرگز وعده غذایی را از دست نمی داد).

ما کاملاً مطمئن هستیم که او روزها "آزاد" بود و در واقع به حیاط پشتی همسایه ما راه پیدا کرده بود. من و سه مرد بزرگتر بیش از یک ساعت طول کشید تا او را ردیابی کنیم و در ارتفاعات پشت حیاط خود بگیریم.

من تصور می کنم که در این مرحله استفاده من از زمان گذشته هنگام مراجعه به جونیور باعث شده است شما بفهمید که او دیگر با ما نیست. به نوعی ، شب گذشته جونیور موفق شد در هنگام رعد و برق از قلم خود فرار کند. امشب ، وقتی آیدان برای غذا دادن به او رفت ، او آنجا نبود.

داشتم از محل کار با ماشین به خانه می رفتم که با او تماس تلفنی عصبانی داشتم. به او گفتم که به زودی در خانه خواهم بود.

با گریه جواب داد: "متشکرم"

وقتی به شوهرم رسیدم ، با سنگ چهره در جاده ، مرا پرچم زد. جونیور مرده بود. اخیراً یک شاهین در اطراف حیاط خانه آویزان شده است. من حدس می زنم که او یا شاید یکی از بوبکات های محلی بود که او را به خود جلب کرد.

آیدان بهم ریخته بود. پری ، کودک 6 ساله من ، کمتر. به نظر می رسد او را در جهش ، با علائم هر آنچه که در دنیای ماریو روی DS خود نشان می دهد ، نشان می دهد. جونیور قطعاً حیوان خانگی آیدن بود. او در واقع با استفاده از هویج ، او را به شیوه ای کلیشه ای گرفتار کرد.

این چیزی شبیه به این بود …

بچه ها دو سال پیش در خانه مادرم اقامت داشتند ، در حالی که من در یک کنفرانس در سیاتل بودم. من یک روز این تماس تلفنی تصادفی را دریافت می کنم و آن آیدان است.

صدای ناز از خانه پرستار بچه گفت: "مامان". "من این اسم حیوان دست اموز را پیدا کردم و او را دوست دارم. آیا می توانم او را نگه دارم؟"

من گناهکار شدم و گفتم: "خوب" ، در آنجا من در این کنفرانس وقت زندگی خود را بدون او داشتم ، در یک شهر بزرگ با چند دوست.

با خوب دانستن اینکه من نسبت به خرگوش ها از نظر مرگ حساسیت دارم ، گفتم: "من راهی برای عملکرد آن پیدا خواهم کرد."

جونیور در اطراف حیاط پدر و مادرم ، یک اسم حیوان دست اموز ولگردی قدم زده بود. آیدان با استفاده از یک قفس قدیمی و هویج یک تله ابداع کرد. جونیور چون سگ شکاری است که هست ، به قفس پرید و آیدان در را بست.

پس از دستگیری ، او دو بار از محوطه های مختلف در خانه پدر و مادر من فرار کرد و هر بار توسط آیدان دوباره تصرف می شد. سرانجام ، مادرم تصمیم گرفت او را در کلینیک دامپزشکی محلی سوار کند تا از بروز سایر موارد جلوگیری کند.

او مدتی در خانه من زندگی کرد. او از طریق من نمی دانم چند سیم لامپ ، سیم تلفن ، سیم لپ تاپ ، سیم استریو جوید. این یک معجزه است که او برق نگرفت. هر چقدر هم که سعی در اثبات اسم حیوان دست اموز خانه داشتم ، او موفق شد چیزهایی برای جویدن پیدا کند. همراه با این واقعیت که آیدان به مدت سه ماه متوالی بیمار بود ، منجر به قلم شیک جونیور در یک مکان بسیار سایه در حیاط خانه ما شد.

یک کار آیدن این بود که هر روز به جونیور سبزیجات و یک هویج غذا بدهد. او این مسئله را بسیار جدی گرفت و در مورد اطمینان از فرار نکردن جونیور بسیار با وجدان بود. او اسم حیوان دست اموزش را دوست داشت.

بنابراین عصر امروز همه ما قلب سنگینی داریم. بچه ها سنگ قبر کوچک او را تزئین کردند و او را با یک هویج و مقداری جعفری به خاک سپردند.

من چند کلمه برای او گفتم و از آیدان پرسیدم که آیا او هم می خواهد حرفی بزند. او گفت که بیش از حد ناراحت است ، و آنها را داخل سر خود می گوید.

او به من قول داد که داستان Junior را در وبلاگم بنویسم.

خدایا ، من خیلی خفه ام از نوشتن این در دنیا هیچ چیز بدتر از این نیست که کودک شما آزار می دهد. هنگام خواب گفت که اگر یک آرزو داشته باشد ، بازگرداندن اسم حیوان دست اموزش است.

در حال حاضر ، این نیز مال من خواهد بود.

تصویر
تصویر

دکتر ویویان کاردوسو کارول

عکس روز: Junior America Carroll توسط Aidan

توصیه شده: