تصمیم برای به زمین انداختن یک سگ خدماتی: عملی غیرخودخواهانه
تصمیم برای به زمین انداختن یک سگ خدماتی: عملی غیرخودخواهانه

تصویری: تصمیم برای به زمین انداختن یک سگ خدماتی: عملی غیرخودخواهانه

تصویری: تصمیم برای به زمین انداختن یک سگ خدماتی: عملی غیرخودخواهانه
تصویری: خطرناک ترین سگ ها که کمتر کسی جرات نزدیک شدن به آن‌ها را دارد 2024, ممکن است
Anonim

با این اوصاف ، با گذشت یک سال دیگر به دنبال حملات تروریستی 11 سپتامبر به ایالات متحده ، کسانی را به یاد می آورم که جان خود را در خدمت گذاشته اند و با توجه به روابط ویژه بین صاحبان و سگ های کارگر ، خود را در نظر می گیرم.

سگهای کار ، برخلاف حیوانات خانگی "متوسط" ، برای انجام کارهای خاص و / یا کمک به صاحبان / دست اندر کاران آنها آموزش دیده اند. این تعریف شامل سگهایی است که برای اهداف تفریحی یا رقابتی تربیت شده اند ، اما معمولاً سگهای شاغل با انجام وظایف مربوط به نجات ، خدمات ، درمان ، تشخیص موارد اضطراری پزشکی یا اهداف جستجو و بازیابی در ارتباط هستند.

من در طول کار خود به عنوان یک آنکولوژیست ، چند سگ کارگر را درمان کرده ام. وقتی هر حیوان خانگی به سرطان مبتلا شود ، خبرهای مخربی است. مردم به راحتی موافقت می کنند که ابتلا به بیماری برای حیوانات عادلانه نیست. هنوز چیزی برای من وجود دارد که به خصوص در مورد تشخیص سرطان در یک سگ کار دلخراش است. با فروتنی اعتراف می کنم که این همیشه احساسی نبوده بلکه احساس می کنم بلکه درسی است که در طول زندگی حرفه ای ام آموخته است.

میلو برای صاحب خود سگی شاغل بود ، زنی درخشان و شیوا در اواسط دهه 60 ، که از بیماری مولتیپل اسکلروزیس رنج می برد. بیماری وی و آرتروز پیشرفته ، تحرک محدودی را برای او به همراه داشت و بیشتر وقت خود را روی صندلی چرخدار می گذراند.

میلو بیش از هشت سال همراه همیشگی او بود. صاحبش برای بسیاری از کارهایی که یک فرد سالم آن را عادی می داند به او اعتماد کرد. میلو با وفاداری در کنار صاحبش قدم زد و نیازهای او را با دقت شگفت انگیزی پیش بینی کرد. میلو می توانست کشوها ، درها و لوازم خانگی را باز و بسته کند. او می توانست اشیا dropped افتاده را بازیابی کند ، مسواکی پیدا کند و کلیدهای خانه را به همراه داشته باشد.

علاوه بر همه این مسئولیت ها ، میلو عزت و استقلال صاحب خود را فراهم کرد. او برای من تعریف کرد که چگونه او از پس اعتماد به نفس ، خوشبختی و همراهی او برآمده است. شاید بیشترین احساسات وقتی بود که او توصیف کرد چگونه میلو به او اجازه می دهد احساس کند خانواده اش که قبلاً بیشتر مسئولیت مراقبت از خود را بر عهده داشت ، کمتر است.

میلو دچار بی حالی حاد و عمیق ، عدم اشتیاق و کاهش اشتها شد. صاحب وی بلافاصله علائم وی را غیرعادی تشخیص داد و وی را برای ارزیابی نزد دامپزشک اصلی خود آورد. آزمایشگاه تعداد گلبولهای سفید خون بسیار بالا را نشان داد. پایان عادی بالای سگ تقریباً 17000 سلول است و تعداد Milo نزدیک به 190000 سلول است. این برای نوعی سرطان به نام لوسمی بسیار قابل تأمل بود ، اما تأییدی نبود.

سرطان خون اصطلاحی است که برای توصیف سرطان های سلول های خونی ناشی از مغز استخوان استفاده می شود. انواع مختلفی از سگ های لوسمی وجود دارد که می توانند ایجاد شوند. افتراق بین زیرگروه ها می تواند چالش برانگیز باشد.

هنگامی که شروع به توصیف تکنیک های تشخیص احتمالی او کردم ، از ناامیدی صاحب میلو متأثر شدم. اگرچه بیشتر صاحبان خانه از ابتلا به سرطان در مورد حیوان خانگی خود ناراحت می شوند ، اما میزان ناراحتی و دردی که در صورت او دیدم بسیار فراتر از حد معمول من است. این زن متحرک و سرزنده قبلاً گوشه گیر و به سختی ارتباط برقرار می کرد و به همان اندازه که بدن شکسته اش به او اجازه می داد ، تماس مداوم با میلو را حفظ می کرد.

صاحب Milo برای دستیابی به تشخیص به برخی اقدامات غیرتهاجمی رضایت داد. ما آزمایش پیشرفته ای را بر روی نمونه های خونی انجام دادیم که برای بررسی سلولهای سفید خون وی در سطح مولکولی تعیین شده است تا مشخص شود 1) سرطانی هستند یا 2) مستقیماً از مغز استخوان وی بیرون آمده اند.

دو روز بعد با صاحب Milo تماس گرفتم تا به او اطلاع دهم كه هر دو پارامتر آزمایش مثبت بوده و تشخیص لوسمی را تأیید می كند. پیش آگهی میلو بسیار خطرناک بود ، و اکثر سگ ها تنها چند هفته کوتاه پس از تشخیص زنده مانده بودند. درمان حدود 50 درصد احتمال بهبودی را برای مدت 4-6 ماه داشت. بدون معالجه او به زوال ادامه می داد. اتانازی در این زمان دور از ذهن نخواهد بود.

ناگهان ، آن را به من ضربه. میلو فقط حیوان خانگی "متوسط" شما نبود. میلو فردی بود که برای کارهای روزمره به او وابسته بود و من در واقع می گفتم که تنها ارتباط او با حفظ عملکرد و استقلال تنها در طی چند هفته کوتاه وجود نخواهد داشت.

من از بی حوصلگی خود در عدم تصمیم گیری و تأثیر ملایم او فروتن و خجالت زده شدم و یک درس مهم آموختم. من به دلیل اطمینان از آنچه در جریان بود و انتقال اطلاعاتی که از اهمیت پیوند مشترک او با میلو و معنای او برای او غافل شدم ، بسیار درگیر نکات فنی شدم.

در نهایت صاحب میلو انتخاب شد که به دنبال درمان بیشتر برای او نباشد. او احساس کرد انجام چنین کاری بیش از حد خودخواهانه خواهد بود. عشق او به او بسیار بیشتر از وابستگی او به کمک او در زندگی خودش بود. توانایی او در حفظ جدایی از این دو احساس من شد. من فکر کردم که آیا من هرگز می توانم آن سطح از قدرت و قاطعیت را داشته باشم؟

من حدود یک ماه بعد از صاحب میلو کارت گرفتم و به من اطلاع داد که او به زودی پس از جدایی تصمیم سختی گرفت که او را تحریک کند.

کل مدت زمانی که من واقعاً می دانستم میلو کمتر از دو ساعت می گذراند ، اما اکنون من درس مادام العمر را به یاد می آورم که یادآوری می کنم سگهای کار خاص هستند و حتی در شلوغ ترین روزهای من مسئولیت های من نسبت به کارهایی که انجام می دهند آنها زندگی خود را وقف کمک به صاحبان ، متصدیان و سرایدار خود می کنند به گونه ای که هر فرد معمولی هرگز تصور نمی کند و در ازای آن هیچ چیز نمی خواهند.

چند نفر از ما می توانیم برای زندگی خودمان همین حرف را بزنیم؟

image
image

dr. joanne intile

توصیه شده: