چگونه یک دامپزشک از شهود برای تشخیص بیماری استفاده می کند
چگونه یک دامپزشک از شهود برای تشخیص بیماری استفاده می کند

تصویری: چگونه یک دامپزشک از شهود برای تشخیص بیماری استفاده می کند

تصویری: چگونه یک دامپزشک از شهود برای تشخیص بیماری استفاده می کند
تصویری: دامپزشکی در آستانه اشرفیه 2024, دسامبر
Anonim

من به عنوان دامپزشک خیلی بیشتر از آنچه دوست دارم فکر کنم به شهود برای راهنمایی من اعتماد کرده ام.

حدود دو هفته از کارآموزی می گذرد و فقط یک ماه از دانشکده دامپزشکی می گذرد که خودم را مسئول یک تریر کوچک به نام مورفی دیدم.

در ابتدا تصور می شد مورفی دارای یک مشکل گوارشی است ، اما آزمایشات بی نتیجه بودند ، از جمله نمونه برداری از دستگاه روده وی ، بنابراین مراقبت وی به یکی از متخصصان داخلی در بیمارستان ما منتقل شد. من در خدمت آنها کارآموز بودم و این وظیفه من بود که صبح زود به بیمارستان برسم و پرونده مورفی را برای پزشک معالج جدید آماده کنم.

من قبل از طلوع آفتاب به محل کار خود رسیدم و توسط دکتر شب که مورفی را پذیرفته بود "گرد" شدم. او مرا در مورد تمام جنبه های مراقبت خود ، از جمله نتایج تشخیصی خود تاکنون ، به روز کرد.

مورفی یک مورد پیچیده بود ، بنابراین تصمیم گرفتم کار را با بررسی رادیوگرافی ها (اشعه ایکس) قبل از مورفی برای جراحی آغاز کنم. در فیلم های متمرکز بر ریه های وی ، من متوجه تغییراتی شدم که مربوط به بیماری مشکوک به نام مگسوفاژ بود.

در Megaesophagus ، مری (لوله اتصال دهان به معده) به شدت گشاد می شود و باعث می شود هر ماده بلعیده شده در شکاف فلاپی آن قرار بگیرد و حیوانات غالباً با جریان ساده جاذبه غذا را به صورت منفعل پس می گیرند.

Megaesophagus می تواند یک مشکل اساسی باشد ، اما همچنین می تواند ثانویه به تعدادی از سایر بیماری های پزشکی نیز رخ دهد. در حالی که چشمانم فیلم ها را اسکن می کرد ، به وضوح تلاطم هایی را که اکنون می دانم شهود "دکتر" من است به یاد می آورم ، و این تشنه بود که بداند چرا مورفی به این بیماری نادر مبتلا شده است. آیا این می تواند به علائم وی مربوط شود؟

من مورفی را معاینه کردم و متذکر شدم که او بی حال است ، اما با تحریک می تواند بلند شود. من به طور معمول امتحان خود را به پایان می رساندم ، و هیچ چیز غیر عادی به نظر نمی رسید ، تا اینكه توانایی مورفی را برای پلك زدن در پاسخ به ضربه نور دو طرف پلك های او آزمایش كردم. رفلکس او با قدرت شروع شد ، اما به سرعت کاهش یافت و پس از حدود ده ضربه به هر دو طرف متوقف شد.

بعد از آن بود که شهود من از یک صدای آرام به یک غرغر ثابت ادامه داد. من تصمیم گرفتم این مرکب ها را بهترین راهی که در آن زمان می دانستم چگونه (و گاهاً مجرم در انجام تمرینات گاه به گاه هستم) در نظر بگیرم: با سکون و پیاده روی بیمارم.

بعد از اینکه مورفی را از تارهای چهارم و درهم پیچیده اش جدا نکردم ، در حالی که از راهرو غرق می شد ، او ناگهان صدایی گلو منتشر کرد که به نظر می رسید از عمیق ترین اعماق هسته زمین بیرون می آید. برگشتم و تماشا کردم که (بدون اینکه یک قدم از دستش برود) او یک عدد غذای هضم نشده بیرون داد. مورفی هیچ علائمی از عقب رفتن یا افزایش بزاق یا سایر علائم قبل از خواب نشان نداد. در واقع ، به سختی مکثی در گام های او ایجاد شد ، گویا مطالبی که او اخراج می کرد بیش از هر چیز مربوط به حالت تهوع آزار دهنده بود.

بعد از آن بود که علائم مورفی را وصله دادم: انرژی رو به کاهش او ، رفلکس پلک زدن محو ، مگسوفاگ او که منجر به نارسایی قارچی می شود (استفراغ نیست) - اینها همه علائمی بود که در بیماران مبتلا به بیماری عصبی عضلانی نادر به نام میاستنی گراویس (MG) دیده می شود.

MG یک بیماری خود ایمنی است که در آن بدن به یک پروتئین گیرنده حمله می کند که مسئول انتقال تکانه ها از اعصاب به سلول های عضلانی است. هنگامی که گیرنده مسدود می شود ، سیگنال ها متوقف می شوند و حیوانات خانگی علائم ضعف عمیقی را نشان می دهند. این بیماری نه تنها بر روی عضلات بدن حرکت می کند ، بلکه بر روی عضلات دستگاه گوارش از جمله مری نیز تأثیر می گذارد که منجر به گسترش و عدم توانایی انتقال غذا می شود.

هنگامی که پازل را با هم تکه تکه کردم ، با چالش جمع آوری اعتماد به نفس روبرو شدم تا تئوری خود را به پزشک ارشد خود بگویم. من در آنجا بودم ، اما "یک پزشک کودک" ، فاقد اعتماد به نفس و قاطعیت ، اما نگرانی کافی برای بیمار خود را داشت تا خطر تمسخر را داشته باشد. من با شنیدن این حرف ، متذکر شدم که به پزشک معالج خود فکر کردم و می دانم که "من فقط یک کارآموز هستم و نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنم ، اما روده به من می گوید مورفی Myasethenia Gravis را دارد."

به خوشبختی من (و مورفی) ، متخصص داخلی احساسات من را بی اعتبار نکرد. شاید شهود او همین موارد را به او گفته باشد ، یا شاید او حتی در آن مرحله از زندگی حرفه ای خود به شهود احتیاج نداشته باشد ، اما او سرانجام آزمایش های لازم را برای اثبات نظریه من انجام داد و ما با هم مورفی را تشخیص دادیم و با موفقیت وی را درمان کردیم ، ام جی

از آن روزها ، شهود بارها و بارها به عنوان دامپزشک به من خدمت کرده است - چه حدس زدن نتیجه آزمایش یا درک سطح مالک از اطلاعات من. من به صدای درون یا احساسی که در چاله شکمم است گوش می دهم ، یا هر چیزی که باعث می شود مکث کنم وقتی به نظر نمی رسد قطعات به هم متصل شده اند ، مکث می کنم.

امروزه ، من تمایل ندارم که زیاد صحیح به شهود خود توجه نکنم - مگر در مواردی که تصمیم گرفته ام علائم هشدار دهنده را نادیده بگیرم و بر خلاف احساسات خود باشم. به نظر می رسد که من بیشتر تمرکز خود را روی اتفاقاتی که برعکس اتفاق می افتد ، وقتی سوions ظن من اشتباه است ، متمرکز می کنم. و با این س askingال که از خودم می پرسم ، "در چنین مواردی ، آیا هنوز هم می توانم آن را شهود بنامم؟"

پزشکان دائماً در تلاشند بین دانش کتاب و غریزه ما سازگار شوند ، و هرچه موارد بیشتری را می بینم ، بیشتر می دانم که چه زمانی باید اظهار تردید کنم یا "فقط یک آزمایش دیگر" را توصیه کنم ، زیرا من به نگرانی های صدای درونی توجه می کنم. چنین مهارت با درجه شگفت انگیزی از عدم امنیت همراه است ، که فقط در صورت نادرست بودن آن صدا تقویت می شود.

من فکر می کنم که من فهمیده ام که تجربه نهادی نیست که فاصله بین شهود و اعتماد به نفس را پر می کند ، بلکه ماهیت پرونده است. و فشارسنج از یک طرف به طرف دیگر ، از بیمار به بیمار دیگر ، با برخی موارد بهتر از یک انتها و برخی دیگر به سمت انتهای دیگر ، چرخش خواهد کرد.

من هنوز بیشتر از آنچه دوست دارم اعتراف کنم به صدا گوش می دهم. سگهایی مانند مورفی به من اطلاع دهند که این روش خوبی برای تمرین پزشکی است.

تصویر
تصویر

دکتر جوآن اینتیل

توصیه شده: